English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (7027 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intercross U از هم گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sweep U بسرعت گذشتن از
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
traffic U گذشتن
trafficked U گذشتن
trafficking U گذشتن
traffics U گذشتن
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
pass U گذشتن
passed U گذشتن
passes U گذشتن
overpass U گذشتن از
overpasses U گذشتن از
go U گذشتن عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
forbear U گذشتن از
forbears U گذشتن از
overridden U سواره گذشتن از
override U سواره گذشتن از
overrides U سواره گذشتن از
overrode U سواره گذشتن از
elapse U گذشتن
elapses U گذشتن
elapsing U گذشتن
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
cross U گذشتن
crosser U گذشتن
crosses U گذشتن
crossest U گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
fleet U بسرعت گذشتن
fleets U بسرعت گذشتن
bypass U گذشتن
bypassed U گذشتن
bypasses U گذشتن
bypassing U گذشتن
traverse U گذشتن از
traversed U گذشتن از
traverses U گذشتن از
traversing U گذشتن از
overdue U گذشتن موعد
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
blow over U گذشتن
filrate U از صافی گذشتن
get over U ازروی چیزی گذشتن
get through U گذشتن از
go by U گذشتن
go over U گذشتن
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
overgo U رسیدن به گذشتن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
overslaugh U نادیده گذشتن
pass on U در گذشتن
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to blow over U گذشتن
to go by U گذشتن
to go over U گذشتن گذرکردن
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
to go to U رعایت کردن گذشتن از
to pass a way U گذشتن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
to pass on U گذشتن
to run on U گذشتن
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1rite de passage
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com